۱ دی ۱۳۸۷

جک های تازه روز4

600- تركه با هواپيما داشته ميرفته مسكو، نزديك فرودگاه خلبان ميگه‌: مسافرين عزيز، اينجا فرودگاه مسكوس. تركه با خودش ميگه: جل‌الخالق! كُس‌مُس شنيده بوديم، ولي مُس‌كُس ديگه نشنيده بوديم!

601- سه نفر مي‌خواستن حكم بازي كنن، يك پا كم داشتن. يكيشون ميگه: اصغرجون قربون دستت،‌ببين كسي رو سر كوچه گير مياري؟ اصغر از پنجره يك نگاه ميندازه تو كوچه،‌مي‌بينه يك بابايي واستاده سر چهار راه، دستش رو هم كرده تو جيب شلوارش، داره واسه خودش سوت مي‌زنه. اصغر از همون بالا داد مي‌زنه: آقا! بازي ميكني؟!! يارو هول ميشه،‌ميگه:‌نه به خدا،‌دارم تنمو مي‌خارونم!

602- زن تركه حامله ميشه، ميرن دكتر. دكتر معاينه مي‌كنه به تركه ميگه: خانم شما حامله نيستن،‌اين فقط باد شكمه. تركه هم دست خانوم رو مي‌گيره و برمي‌گردن خونه. بعد از يك ماه شيكم زنه كلي مياد بالاتر، دوباره پاميشن ميرن دكتر، دكتره بعد از معاينه ميگه: عرض كردم كه، خانم شما حامله نيستن، اين فقط باد شكمه! خلاصه چهار پنج ماه،‌هي شكم زنه ميومده بالا و بالاتر و هي دكتر مي‌گفته اين فقط باد شكمه. آخر تركه شاكي ميشه،‌كيرش رو در مياره مي‌گذاره رو ميز دكتره، ميگه: ‌ببخشيد آقاي دكتر، اگه ميشه اينو يك معاينه كنيد، ببينيد كيره يا تلمبه‌ست؟!

603- يه بابايي نقص فني داشته با زنش ميره دكتر، دكتره مي‌بينه اين وضعش خيلي خرابه، برميداره يه گوني وياگرا براش مينويسه كه به اين زوديا بر نگرده! يارو شب اول يه دونه ميخوره، تا صبح حال ميكنه، شب دوم دو تا ميخوره ديگه مثل خر حال مي‌كنه! روز سوم تموم گوني رو خالي ميكنه تو آبگوشت تا ته ميخوره، بعد از يه ساعت ميافته ميميره! روز اول زنش ميره سر قبرش، ميبينه كيرش يه وجب از خاك زده بيرون، فوري با چاقو مي‌برتش كه آبروريزي نشه. شب هفتش ميبينه معامله آقا قدر يه چنار زده بيرون! خلاصه آخر نبش قبر ميكنن،‌طرف رو سر و ته ميزارن كه خيالشون راحت بشه! بعد از يك سال راديو آمريكا اعلام ميكنه: ايران به آمريكا كير زد!

604- قزوينيه داشته از ميدون انقلاب رد ميشده، مي‌بينه از پنجره طبقه سوم يه خونه يه كون سفيد و تپلي زده بيرون! خلاصه ميره زنگ ميزنه ميگه: بالام جان، ماهم همشهري هستيم، هوام گرمه، اين درو بزن بيايم بالا بالاخره صواب داره! يارو ميگه: برو بالام جان خدا روزيتو جاي ديگه بده!‌ما خودمان اينجا 5 نفريم، كان بچه داغ كردست گذاشتيم خونك شود!

605- جاهله بعد از چهل سال مي‌خواسته زن بگيره،‌ميره پيشه مادرش ميگه: ننه ميري برام خواستگاري؟! مادرش كلي خوشحال ميشه كه پسرش ديگه مي‌خواد دست از الواتي برداره و بره سر خونه زندگي، ميگه: بعله كه ميرم عزيزم! خودت‌كسي رو سراغ داري؟ جاهله ميگه: كس خاصي رو كه نه، ولي من مي‌خوام عيالم عينهو ماه باشه! مادرش ميگه: خودم برات آستين مي‌زنم بالا،‌يك زن مي‌گيرم به خوشگلي ماه!‌جاهله ميگه: ‌نگرفتي ننه!‌من مي خوام عيالم عينهو ماه، شب بياد خونه من صبح بره خونه ننش!

606- تركه ميشينه سر كوچه، كوچه ميره تو كونش!

607- قزوينيه زن ميگيره، شب عروسي برادره زنه بهش ميگن: ببين آبجي! اگه اين يه شب به تو گفت برگرد، بيا به داشت بگو تا دهنش رو سرويس كنم! زنه هم ميگه باشه و ميره سر خونه زندگيش. بعد از سه سال، يك روز زنه شاكي مياد پيش برادراش ميگه: آقا داداش،‌اين بي‌غيرت ديشب به من گفت برگردم! يارو برادره خيلي شاكي ميشه، قمه به دست مياد سراغ قزوينيه، ميگه: مرتيكه بي ناموس! حالا به آبجي ما ميگي برگرده؟! قزوينيه ميگه: بالام‌جان يعني ما بعد از سه سال حق نداريم بچه دار شيم؟!

608- چرا مهمانداران هواپيما رو از زنهاي خوشگل انتخاب ميكنن؟! كه هواپيما زودتر بلند شه!

609- معلمه ميره سر كلاس ميگه بچه‌ها يه مسئله ميدم حل كنيد: پرتقال فروشي 10 كيلو پرتقال خريد به قيمت هركيلو 250 تومان، بعد از 5 روز، 3 كيلو از پرتقالها پوسيدند، 2 كيلو را دزد برد و 5 كيلوي باقي مانده را هم به عبارت هركيلو 100 تومان بفروش رساند، خوب حالا من چند سالمه؟!! يكي از بچه‌ها سريع پاميشه ميگه:‌آقا چهل سال! معلمه پشماش ميريزه، ميگه: تخم سگ از كجا فهميدي؟! بچهه ميگه: آخه آقا ما يه نوكر داريم، نيمه كس خله، اون بيست سالشه. شما هم كه كاملاً كس خلين، پس چهل سالتونه!

610- قزوينيه حوصلش سرميره، ‌زنگ مي‌زنه كون‌كلوپ(!) يك كون سفارش ميده!! بعد از بيست دقيقه در خونش رو مي‌زنن، ميره از چشمي نگاه مي‌كنه مي‌بينه يك يارو غول بيابوني با تريپ خلافي پشت در واستاده! قزوينيه مي‌پرسه: ‌بالام جان با كي كار داري؟ يارو با صداي كلف ميگه: مارو از كون‌كلوپ فرستادن!! قزونيه زود درو قفل مي‌كنه،‌زنگ مي‌زنه كون‌كلوپ ميگه:‌بالام جان اين كوني كه فرستاديد، توجيح شده كه اومده كون بده يا كون بكونه؟!

611- تركه رفته بوده تهران دنبال نوه‌اش كه واسه تعطيلات ببردش تبريز. تو راه پسره اشاره ميكنه به چندتا گوسفند، ميگه: ببعي!‌ببعي! تركه برمي‌گرده بهش ميگه: ببين اصغرجان! ما داريم ميريم تبريز، اونجا همه مردن!‌تو هم ديگه بزرگ شدي، بايد مثل مرداي گنده حرف بزني! اينا گوسفندند، گوسفند. يكم مي‌گذره،‌پسره اشاره مي‌كنه به يك قطار ميگه: دودوچي‌چي! تركه باز ميگه:‌اصغرجان! تو ديگه بزرگ شدي بابا!‌بايد مثل آدم بزرگا حرف بزني، اين اسمش قطاره. بالاخره ميرسن تبريز، سرشام تركه از نوه‌اش مي‌پرسه: اصغرجان، ديروز تو مهدكودك چي‌كار كرديد؟ اصغر ميگه: قصه گوش كرديم. تركه مي‌پرسه: قصه چي؟ اصغر ياد نصيحت تركه ميافته ميگه: قصه روباه جا‌كش و كلاغ كس‌خل!

612- قزوينيه رو با كير له‌ولورده و درب و داغون مي‌برن اورژانس. دكتر شيفت ازش مي‌پرسه:‌بابا چه بلايي سر خودت آوردي؟! قزوينيه با حال زار ميگه: بالام جان، مگه من اون مادر قهوه‌اي كه رو ديوار عكس كان كشيده بود پيدا نكنم!

613- از زن رشتيه مي‌پرسن: ‌شما موقع عشق‌بازي با شوهرتون صحبت مي‌كنيد؟ ميگه: اگه زنگ بزنه، خوب آره!

614- رشتيه به زنش ميگه: خانم جان دوست داشتي مرد بودي؟ زنه ميگه: نه، دوست داشتم تومرد بودي!

615- معلمه سر كلاس ميپرسه:‌كي ميدونه قرص وياگرا چيه؟! پسر رشتيه ميگه: قرص ضد اسهاله! معلمه ميگه: چه ربطي داره؟! بچه ميگه:‌آخه هر شب مامانم به بابام ميگه:‌بخور اينو بلكه اون گهت سفت شه!

616- قزوينيه ميره آفريقا دوتا سياهپوست با خودش مياره،ميگن اينا رو واسه چي آوردي؟ميگه:براي ماه محرم خوبه!!

617- تركه ميره داروخونه مي‌خواسته كاندوم بخره، روش نميشده. آخر كيرش رو درمياره مي‌گذاره رو پيشخون، ميگه: خانوم قربون محبتت! ‌اينو واسه ما جلدش كن!

618-تركه از حج بر ميگرده،ميگن خوب تعريف كن،چه خبر،ميگه:خوب بود اما بازم خدا خونه نبود، همه تو حياط ولو بودن!!

619- قزوينيه مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، مي‌پرسه:‌گرده؟ يارو ميگه:‌آره. قزوينيه ميگه: كونه؟! يارو ميگه: ‌نه آقا، اين حرفها چيه. ميپرسه:‌سفيده؟ يارو ميگه: بله. ميگه:‌بالام‌جان كونه؟! يارو ميگه: نه جانم، كون نيست! قزوينيه مي‌پرسه: وسطش چاك داره؟! يارو ميگه:‌آره. ميگه:‌آها! فهميديم..بالام جان كونه؟! يارو ميگه:‌باباجان من كه گفتم نه! كون نيست! قزوينيه ميگه:‌سوراخ داره؟! يارو ميگه: ‌نه. قزوينيه ميگه:اَاا… بالام جان اين چه كونيه كه سوراخ نداره؟!

620- تركه ميخواسته بياد تهران، ميره ترمينال از يه راننده ميپرسه آقا بليط تهران چند؟ رانندهه ميگه: اگه جلو بشيني 1000 تومن وسط 800 تومن رو بوفه 500 تومن، بعد ميخواد يكم يارو رو سر كار بذاره، ميگه:‌اگه دنبال اتوبوس هم بدويي 300 تومن! تركه يك نگاهب به كيف پولش مي‌كنه، ميگه: خوبه دنبالش ميدوم! خلاصه 300 تومن ميده‌و بسم‌الله شروع مي‌كنه دنبال اتوبوس دويدن. نزديكاي غروب اتوبوس داشته از نزديكاي كرج رد ميشده،‌رانندهه ميبينه تركه هي داره از عقب اشاره ميكنه، شاگردش ميگه:‌بابا خوارش گاييده شد! نگه دار سوار شه. هوا داره تاريك ميشه سختشه، بيچاره 300 تومن هم كه داده. راننده هم نگه ميداره تركه نفس نفس زنان و شاكي مياد جلو ميگه: ‌اينجا كرج بود؟ راننده ميگه:‌آره. تركه ميگه:‌خوب مرتيكه خر چرا هر چي علامت ميدم نگه نميداري؟! من ميخواستم كرج پياده شم!

621- يك بابايي چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد، از قضا اين يكي غولش ترك بوده. غوله ميگه: يه آرزو بكن. يارو ميگه: يه كاري كن كه كيرم اونقدر درازشه كه وقتي راه ميرم رو زمين كشيده شه! غوله هم ميزنه جفت پاهاشو قطع ميكنه!

622- عربه سه تا خايه داشته، ميره پيش لره، ميخواسته يكم پز بده، ميگه: ما دو تا روي هم پنج تا خايه داريم! لره ميگه:اَ... ‌يعني تو يه خايه داري؟!

623-از تركه ميپرسن فرق انجير با زنجير چيه؟ميگه: واللا… اجه آدم شانس بياره زن جيرش مياد ولي اجه شانس نياره، ان جيرش مياد!!

624- عربه ميخواسته جلق بزنه به كيرش آب صابون ميماله باهاش زمينو تي ميكشه!

625- تركه ميره عربستان، يه روز براش يه كار خير پيش مياد(!) ميخواد يه كاندوم بخره، ولي يك كلوم هم عربي بلد نبوده. خلاصه ميره داروخونه، كيرش رو در مياره ميگذاره رو ميز، پولم در مياره ميذاره كنارش. عربه هم فكر ميكنه شرط بنديه، كيرش رو ميندازه رو ميز و پولا رو برميداره!

626- رشتيه عروسي مي‌كنه، شب اول با خانوم ميرن تو حجله. فردا رفقا ازش مي‌پرسن، خوب چطور بود؟ حال داد؟! ميگه:‌اَووو! نخير، كار يه شب و دو شب و يه نفر دو نفر نيست!

627- قزوينيه داشته تو حموم بچشو ميكرده، بچهه هي داد و بيداد ميكرده: آااي بابايي نكن! درد ميكنه!... آخ..آاااي جر خوردم! قزوينيه شاكي ميشه، ميگه:‌چه خبرته كره خر؟! مگه ما خودمون بچه نبوديم؟!

628- يه روز سه نفر داشتن از كون گشاد بازيا شون حرف مي زدن، اولي ميگه: من يه بار رفتم دستشويي ديدم خيلي طول كشيد همون جا خوابيدم تا صبح! دومي ميگه: من يه بار تو خيابون خوابم گرفت همون جا اون قدر خوابيدم تا بچه‌هام اومدن بردنم خونه! سومي ميگه: اينا كه چيزي نيست، من يه بار رفتم سينما فيلم كمدي ولي همش گريه كردم. دوستاش ميپرسن: چرا؟ ميگه: چون همون اول كه نشستم خايه‌هام رفت زير كونم تا آخر حوصله نكردم از روشون پاشم!

629- خبر نگاره نظر تركه رو درباره سيگار ميپرسه، تركه ميگه:‌به نظر من سيگار پدر سلامتيه! خبرنگاره ميگه:‌چطور آقا؟ دليل شما چيه؟! تركه ميگه:‌آخه مادر سلامتي رو ميگاد!

630- تركه ميره ماهيگيري به جاي طعمه كير ميبنده به قلابش، پري دريايي شكار ميكنه!

631- جاهله ميره دستشويي وقتي مياد بيرون رفيقاش ميبينن در كونش خونيه، ميگن:‌چي شده؟! ميگه:‌جاكش صداشو براي من بلند ميكنه!

632- از خرگوشه ميپرسن چرا تو اينقدر از هويج خوشت مياد؟خرگوشه ميگه:هوينجوري…..!

633- سركلاس روانشناسي، استاد داشته ميگفته كه دخترا از بچگي وقتي مي‌بينن كه يه چيزي از پسرا كمتر دارن احساس كمبود ميكنن و اين مسئله باعث افسردگي در اونها ميشه! يكي از پسرا پاميشه ميگه: استاد، ايني كه ما داريم هم آخرش مال اوناست، فقط خرحماليش افتاده گردن ما!

634- زن تركه داشته تو خيابون ميرفته، دكمه روپوشش باز بوده، يك پستونش هم مثل آفتاب درخشان بيرون! يارو حزبله مياد بهش ميگه: زنيكه جنده! درست كن لباستو! زنه نگاه ميكنه به روپوشش، ميز‌نه تو سرش ميگه: اوا خدا مرگم بده! باز بچه رو تو اتوبوس جا گذاشتم!

635- از قزوينيه ميپرسن نظرت در مورد ورزش چيه؟ميگه:من ورزش نميكنم ولي ورزشكاران را چرا!!

636- يه كرمه ميره بدنسازي كير ميشه! (آخه بدن سازي بسته بوده)!

637-تركه پاش رو ميذاره رو پاي يه نفر، يارو ميگه: هي بيشعور مواظب باش،همه به تركه نگاه ميكنن،تركه ميگه: چيه؟…..بيشعور نديدين؟!

638- تركه داشته زنش رو به زور ميكرده تو يخچال، ازش ميپرسن داري چي كار ميكني؟ ميگه: ميخوام فاسد نشه!

639- تركه ميره داروخونه ميگه:‌آقا كاندوم سياه دارين؟! يارو ميگه:‌چرا سياه؟! ميگه:‌دوستم مرده ميخوام به زنش تسليت بگم!

640- به تركه ميگن نظرت درمورد فيلم تايتانيك چيه؟ميگه:خوب بود، فقط ما نفهميديم تايتانيك پسره بود يا دختره؟

641- يك مرغ آمريكايي و يك مرغ ايراني داشتن واسه هم رجز مي‌خوندن، مرغ ايرانيه ميگه: من هر تخمم 30 تومن قيمتشه! مرغ آمريكاييه ميگه: چاييدي! من هر تخمم 40 تومن قيمتشه! ايرانيه ميگه:‌برو خواهر! ما واسه 10 تومن كون خودمون رو پاره نمي‌كنيم!

642- رفيق رشتيه داشته نصيحتش مي‌كرده كه: بابا اين زن تو ديگه گندشو درآورده، هر روز دم خونتون ملت بيست متر صف كشيدن برن اينو بكنن! بابا ديگه بايد طلاقش بدي. رشتيه ميگه: اووو! طلاقش بدم خودم برم ته صف؟!

643- معلمه داشته پاي تخته مسئله حل مي‌كرده، ‌يهو يكي از ته كلاس ميگه: ميكنمت! يارو به روي خودش نمياره، يكم ميگذره دوباره يكي از ته كلاس ميگه: ميكنمت بچه كوني! باز معلمه به روي خودش نمياره، بار سوم دوباره يكي از ته كلاس همينو ميگه، معلمه تيز بازي درمياره،‌گيرش مياره. شاكي از كلاس، ميرن بيرون، ميره پيش مدير دبيرستان ميگه: بابا اين چه افتضاحي؟! اين چه مدرسه گنديه؟! من دارم سر كلاس رياضي درس ميدم، يك پسره هي ميگه: ميكنمت! مديره مي‌پرسه:‌يارو لباس سورمه‌اي تنش نبود؟ معلمه ميگه: چرا. مديره ميگه: شلوارش هم سياه بود؟! معلمه ميگه: آره خودشه! مديره ميگه:‌ببين اين راست ميگه، جداً ميكنه!

644- دم دروازه قزوين نوشتن: شورت آهني موجود است! از شهر كه خارج ميشي، نوشتن: آهن پاره خريداريم!

645- يارو بارفيقش ميخواستن دو تا سنجاب ناياب رو از مرز خارج كنن،‌ميگن:‌چي كار كنيم نگيرنمون؟ ور ميدارن سنجابا رو ميگذارن تو شورتشون. پاسگاه اولي رو رد ميكنن، دومي روهم رد ميكنن، سومي كه ميرسن، يكيشون سنجابه رو در مياره پرت ميكنه بيرون. پليس هم ميگيرتشون، تو زندان رفيقش بهش ميگه: آخه مادرقهوه! تو كه تا اينجا اومده بودي، يكم ديگه هم صبر ميكردي، از مرز رد شده بوديم.آخه چه مرگت بود يهو سنجابه رو در آوردي؟! يارو ميگه: آخه بابا اين سنجاب سر پاسگاه اول فكركرده بود تخماي من فندقه، سر پاسگاه دوم فكر كرده بود كون من لونشه، به سومي كه رسيديم ميخواست فندقا رو ببره تو لونش!

646- تركه تو مسابقه دو دوپينگ ميكنه،‌ازقضا آخر ميشه! رفقاش ميپرسن: بابا چرا آخر شدي؟‌ميگه: آخه نميخواستم بهم مشكوك بشن!

647- از قزوينيه ميپرسن: شما تحصيل كرده ايد؟! ميگه: والله تحصيل كه نه، ولي بالام‌جان محصل زياد كردم!

648- تركه تو پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: اينجا سيگار نكش. ميگه: هه هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم!

649- شيره ميخواسته بره مسافرت،‌خرگوشه رو جاي خودش ميگذاره سلطان جنگل. خرگوشه هم روز اول ميگه: ‌برين اون روباه پدرسوخته رو بيارين. ميرن روباهه رو ميارن، هنوز تو نيومده، مي‌توپه بهش كه: پدرسوخته، تو كلاهت كو؟! دستور ميده روباهه رو ببندن به يك درخت،‌همه حيووناي جنگل بيان يك دور بكنن! دو روز بعد دوباره روباهه رو احضار ميكنه، باز تا مياد تو بهش ميگه: مادرقهوه! كلاهت كو؟! باز ميده ببندنش به درخت و همه حيوونا ترتيبشوميدن. خلاصه چهار پنج روز همينجوري ميگذره، آخر روباهه شاكي ميشه،‌زنگ ميزنه به موبايل شيره و ميگه بابا اين چه افتضاحيه؟! اين ريختي پيش بره،‌اين خرگوش تاج و تختت رو به باد ميده. شيره هم زنگ ميزنه به خرگوشه ميگه: بابا،‌بيخودي كه نبايد به ملت گير بدي! يه گيري بده كه شاكي نشن. خرگوشه ميگه:‌يعني چي؟ ميگه: مثلا فردا روباهه رو بفرست برات سيگار كنت بخره. اگه پايه كوتاه خريد بگو چرا بلندشو نخريدي،‌اگه بلند خريد بگو چرا كوتاهشو نخريدي، بعد هم ترتيبش رو بده! خرگوشه ميگه:‌خوب، يادگرفتم. فردا باز روباهه رو احضار ميكنه و ميگه برو يك بسته سيگار كنت بخر. روباهه مياد تيزبازي دربياره، ميره هم سيگار پايه بلند مي‌خره هم پايه كوتاه. خلاصه برمي‌گرده تو كاخ، پايه كوتاهه روميده، ميگه: قبله عالم به سلامت! اينم سيگار كنت. خرگوشه زود ميگه: ‌پدرسوخته، من پايه بلندشو مي‌خواستم! روباهه هم درجا دست مي‌كنه بسته پايه بلند رو ميده. خرگوشه ميبينه رودست خورده، ‌پاك شاكي ميشه، ميگه: ‌اصلا كس‌كش تو كلاهت كو؟!

650- به تركه ميگن حال ساده رو تعريف كن ،ميگه :لب!!

651-به عربه ميگن اگه يه كاميون پول بهت بدن چيكار ميكني؟ميگه هيچي پنج هزار تومن ميگيرم خاليش ميكنم!!

652- تركه دو تا گوشش سوخته بوده، ميره دكتر. دكتره ميپرسه: چرا اينجوري شدي؟ تركه ميگه: آقاي دكتر داشتم اتو ميكردم خانم تلفن زد، من به جاي اينكه گوشي رو بذارم رو گوشم اتو رو گذاشتم! دكتره ميگه: خوب اون گوشت ديگه چرا سوخته؟! ميگه: آخه خانم دوباره زنگ زد!

653- يك محققي داشته تحقيق مي‌كرده كه تو فرهنگهاي مختلف زن رو سنبل چي مي‌دونن. اول از يك رشتيه مي‌پرسه: شما زن رو به چي تشبيه مي‌كنيد؟ رشتيه ميگه: زن مثل كتاب مي‌مونه! وقتي خودت خوندي،‌بايد بدي دوست بخونه، آشنا بخونه!! بعد از قزوينيه همينو مي‌پرسه، قزوينيه ميگه: بالام جان، زن مثل نوار مي‌مونه! يك طرفش رو كه گوش دادي،‌بايد برش‌گردوني اونورش رو گوش بدي!! بعد از عربه مي‌پرسه، عربه ميگه: ولك زن مثل گوجه مي‌مونه! شيش‌تاشو بايد بكشي به يه سيخ!

654-به عربه ميگن زن رو تعريف كن،ميگه :زن مثل باغچه است،صبح آبش ميدي ، ظهر آبش ميدي ، شبم شلنگو ميندازي توش تا صبح آب بخوره !!

655-دانشمندان يه دستگاه خر سنج ميسازن، از يك رشتيه و عربه و تركه هم دعوت مي‌كنند كه دستگاهو روشون آزمايش كنند. اول رو رشتيه آزمايش مي‌كنند، ميگه:‌پنجاه درصد خر. بعد رو عربه آزمايشش مي‌كنند، ميگه: نود و پنج درصد خر! تركه خوشحال ميشه ميگه:‌خوبه اينا از ما هم خرترن، بعد نوبت تركه ميشه، دستگاه ميگه: صد رحمت به خر!

656- پسره ميره پيش مامانش ميپرسه: ‌مامان، پسرخاله حميد چطور به دنيا اومد؟ مامانش ميگه: خالت و شوهر خالت يه سيب رو نصف كردن با هم خوردن و پسر خالت به دنيا اومد! پسره يخورده چپ چپ مامانش رو نگاه مي‌كنه، بعد ميپرسه: خوب دختر عمو مريم چطور به دنيا اومد؟ باز مامانش همون جواب رو ميده، پسره همينجوري اين سوال رو در باره بقيه بچه‌هاي فاميل ميكنه و مامانش همون جواب رو ميده. آخر پسره شاكي ميشه، ميگه: آخه يه نفر تو اين فاميل كيري، بلد نيست كس بكنه؟!

657- رفيق رشتيه نفس زنان مياد پيشش، ميگه: پاشو اصغر جون! الان از در خونتون مي‌گذشتم، ديدم اكبرآقا با يك دسته گل رفت تو خونتون! رشتيه خيلي غيرتي ميشه، به شاگردش ميگه: ممد، اون قمه منو بيار اينجا! خلاصه قمشو مي‌بنده و كتشو مي‌ندازه رو شونش و با رفيقش راه ميفته طرف خونه. جلوي خونه، رشتيه به رفيقش ميگه،‌تو اينجا واستا، قضيه ناموسيه! خلاصه رفيقش جلوي خونه واميسته، رشتيه يواشكي ميره جلو پنجره،‌از زير پرده نگاه مي‌ندازه تو اتاق خواب، يك مدت نگاه مي‌كنه... يهو ميزنده زير خنده، حالا نخند كي بخند! رفيقش مياد ازش ميپرسه: چي‌شده بابا؟ چرا مي‌خندي؟! رشتيه ميگه: خودمونيم، اين اكبر اقا هم عجب كون گنده‌اي داره!

658- در خونه رشتيه رو ميزنن، رشتيه ميگه:‌كيه؟‌يارو ميگه:‌منم. رشتيه ميگه:‌كيرت تو كون ننم!! زنش شاكي ميشه، ميگه: خاك برسرت! تو چقدر بي غيرتي! رشتيه ميگه: بابا غيرتو ول كن، قافيه رو بچسب!

659- به تركه ميگن چرا زن نميگيري؟ ميگه: اي بابا، كي مياد زنش رو بده به ما؟!

660- زنه تو خيابون داشته لنگ لنگان راه ميرفته، لوطيه بهش ميگه: خدا بد نده آبجي؟! زنه ميگه: ‌خدا بد نداده، خودم بد دادم!

661- تركه شب دوم عروسي زنش رو ميكشه، ميبرنش دادگاه ازش مي‌پرسن: اين بدبخت رو واسه چي كشتي؟ تركه قرمز ميشه، دادميزنه: ايلده اين بي‌آبروي بيناموس پرده نداشت! قاضيه مي‌پرسه: ‌خوب پس چرا شب اول نكشتيش؟ ميگه: آخه شب اول داشت!

662- تركه فيلم سوپر ميبينه، خيلي حال مي‌كنه. ميره خونه به زنش ميگه: يالله بيا برام ساك بزن. هرچي زنه ميگه بابا اينكارا قباحت داره! آدم هرچي تو فيلم مي‌بينه رو كه توخونه نمي‌كنه به خرج تركه نميره و خلاصه آخرش زنه راضي ميشه و شروع ميكنه ساك زدن. بعد از يك مدتي تركه يهو داد ميزنه: خانم فوت كن! فوت كن! لحاف رفت تو كونم!

663- يه شب زن و شوهره ميخواستن با هم حال كنن، بچشون نميخوابيده. باباهه بهش ميگه: بخواب ‌بابا جون، فردا برات پفك ميخرم. پسره ميگه: نــه! ‌پفك نميخوام! باباهه ميگه: بخواب بابا، برات اسباب بازي ميخرم، بچهه باز دادمي‌زنه: نــه! نمي‌خوام!خلاصه هر چي باباهه ميگه، پسره ميگه: ‌نميخوام. آخر باباهه شاكي ميشه، ميگه: اَاَااَه! پس چي ميخواي تخم سگ؟! بچهه ميگه: ‌ميخوام نگاه كنم!

664- تركه مي خواسته چشماي بچش عسلي شه؛ تخماش روهفت دقيقه ميندازه توآبجوش!

665- قزوينيه دنبال يه بچه ميكنه، آخر سر تو يه كوچه بن بست گيرش مياره، بهش ميگه: بالام جان! سه تا كار ميتوني بكني: اول اينكه بال در بياري پرواز كني، دوم اينكه آب بشي بري تو زمين، سوم اينكه دستات رو بگذاري رو زمين توكل به خدا كني!

666- رشتيه اسم دخترش رو ميگذاره مين، ازش ميپرسن: آخه اين ديگه چجور اسميه؟ ميگه:‌ميخوام كسي نپره روش!

667- قزوينيه داشته تو يك خرابه يه پسره رو ميكرده، يهو ماشين كميته سرمي‌رسه. افسره بهش ميگه: پدرسوخته! داري چه غلطي با بچه مردم مي‌كني؟! قزوينيه شاكي ميشه، ميگه: به تو چه، داداشمه!

668- تركه ميخواسته بچش دو قلو در بياد، رو كيرش تشديد ميذاره!

669- به تركه ميگن يه دختر پاك و معصوم و نجيب سراغ داري؟ ميگه: آره، شبي هفت تومن!

670- قزوينيه تو بستر مرگ افتاده بوده، همه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع مي‌شن، ميگن: حاج آقا، وصيتي نداري؟ قزوينيه با حال زار ميگه: بالام‌جان..اوهو...‍وصيت مي‌زنم...اوهو..اوهو... بعد ازمرگم...اوهو...جسدم رو بسوزونيد...ازش پودر بچه درست كنيد!

671- روي دروازه قزوين نوشتن: پشت‌گرمي شما مايه دلگرمي ماست!

672- يه جاهله وايستاده بوده جلوي آينه داشته كيرش رو نگاه ميكرده، به زنش ميگه: به به! اگه دو سانت بزرگتر بود ديگه شاه فرنگ بودم! زنش ميگه: اگه دو سانت كوچكتر بود كه ملكه فرنگ بودي!

673- مزاحمه زنگ ميزنه خونه يه بابايي، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ يارو ميگه: آره، ميگه: پس بي‌زحمت بكنيدش تو كونتون! چند روز بعد دوباره زنگ ميزنه خونه همو ن بابا، دوباره ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ يارو مياد تيز بازي دربياره، ميگه: نه! مزاحمه ميگه: اَااا... پس از تو كونتون درش بياريد؟!

674- يه روز خانم معلمه سر كلاس از بچه‌ها ميپرسه: شما چي دوست دارين؟ مريم ميگه: من گل دوست دارم. فريبرز ميگه: من ماشين دوست دارم، عبود ميگه: من كون دوست دارم! خانم معلمه شاكي ميشه ميگه: فردا جاسم باباي عبود بياد مدرسه. فردا جاسم مياد، خانم معلم ميگه: ديروز عبود سر كلاس يه حرف خيلي زشت زد. جاسم ميگه: اي بابا! چي گفته؟ معلمه ميگه: من روم نميشه بگم. جاسم اصرار ميكنه، تا بالاخره خانم معلمه با خجالت ميگه: ديروز سر كلاس گفت: من كون دوست دارم! جاسم ميگه:‌ها ولك! خانم معلم خيلي ببخشيد، من خيلي شرمندم، بچس ديگه، كس نديده!

675- به تركه ميگن: خسته نباشيد. شاكي ميشه،‌ميگه: حالا اگه خسته باشم ميخواي چي كار كني؟ ساك ميزني؟!

676- به تركه ميگن تا حالا قارچ خوردي؟ ميگه: نه ولي يه بار جرخوردم!

677- تركه دو تا جنده ميكنه، پولشونو نميده، آبشو قطع مي‌كنن!

678- تركه و رشتيه ميرن جنده‌خونه. اول رشتيه ميره تو، وقتي مياد بيرون ميگه: نه بابا، زن خودمون بهتره! بعد تركه ميره تو، وقتي مياد بيرون ميگه:‌آره بابا! زن تو خيلي بهتره!

679- يه روز سر كلاس عربي يه دختره و پسره به نوبت اجازه ميگيرن ميرن دستشويي. بعد از نيم ساعت ازشون خبري نميشه معلمه يكي رو ميفرسته كه يك سروگوشي آب بده. بعد از چند دقيقه پسره كه رفته بوده خبر بياره برميگرده. معلمه با عصبانيت ازش ميپرسه: چي شد، چرا اينقدر لفت دادي؟! پسره هول ميشه به عربي ميگه: لنگُ الزينب مَشرقتاً و لنگها آخر مَغربتاً! اصغر هي دَخََلَ هي خَرَجَ!

680- يه يارو يه سيب اختراع ميكنه ميره اداره ثبت كه اختراعشو ثبت كنه. مسوول اونجا بهش ميگه: بابا سيب رو كه تو اختراع نكردي، خدا خلق كرده. يارو ميگه: اين سيب من با سيبهاي معمولي فرق داره، شما بيا يه گاز به اين سيبه بزن. مسئوله يكم ميخوره ميگه: ا... اينكه مزه پرتقال ميده! يارو ميگه:‌حالا سيب رو بچرخون اون ورش رو گاز بزن. گاز ميزنه ميگه: اين كه مزه موز ميده! يارو يه سيب ديگه ميده ميگه اينو امتحان كن. اونم هر طرفش مزه يجور ميوه ميداده، رئيسه حال ميكنه ميگه: كاشكي يه سيب اختراع كرده بودي كه مزه كس بده! يارو سريع يه سيب در مياره ميگه اينو امتحان كن. ياروميخوره ميگه: اَه اَه.... اين كه مزه گه ميده! يارو ميگه: نه نه بچرخونش!

681- تركه هفت تا پسر داشته. يك بار همه پسراش با عروساشون اومده بودن تبريز يك چند روزي ديدنش. شب اول همشون تو اتاق خوابيده بودن، يهو پسر بزرگه كيرش راست ميكنه ترتيب زنشو بده! هرچي زنه ميگه بابا اينجا دست از سر ما وردار، جلو فاميلت آبرومون ميره، پسره قبول نميكنه و ميگه: تو پاشو به هواي آب خوردن برو سر يخچال، تو نورش نگاه كن ببين همه خوابن يا نه! زنه پا ميشه ميره و برميگرده ميگه آره همه خوابيدن پسره هم ديگه امون نميده و يالله مشغول ميشه! بعد از يك نيم ساعت پسر دومي كيرش راست مي‌كنه كه يك حالي بكنه، ‌خلاصه اونم خانوم رو مي‌فرسته سر يخچال تا چك كنه ببينه همه خوابن يا نه، و خلاصه تا صبح همين برنامه رو هر هفت تا پسر با زناشون پياده ميكنن (البته با كمك يخچال)! صبح كه ميشه همه دور هم جمع ميشن صبحونه بخورن، تركه ميگه: ديشب خيلي خوب خوابيدم ولي از تشنگي مُردم! همه ميگن: خب باباجان ميرفتي سر يخچال آب ميخورد?! تركه ميگه: والله ديدم هر كي رفت آب بخوره تا صبح گاييدنش خايه نكردم!

682- تركه رو مي‌برن سربازي، تمرين چتربازي. موقع پريدن كه ميشه، همه مي‌پرن به جز تركه. يارو گروهبانه ميگه: سرباز بپر!‌تركه ميگه: من نمي‌پرم! يارو ميگه: يعني چي؟ گفتم بپر! باز تركه ميگه: جناب سروان من نمي‌پرم! گروهبانه ميگه: آخه چرا نمي‌پري؟ تركه ميگه: جناب سروان مادرم ديشب خواب ديده كه چتر من باز نميشه و من ميفتم ميميرم! گروهبانه شاكي ميشه، ميگه: مرتيكه چرا مزخرف ميگي؟! خواب ننه تو چيكار داره به چتر بازي؟! يالله بپر!‌تركه ميگه: نه جناب سروان، مادر من هرچي خواب ببينه درست درمياد، من نمي‌پرم! آخر گروهبانه شاكي ميشه، ‌ميگه: ‌بابا اصلاً تو بيا چتر منو بگير، من چتر تورو مي‌گيرم. تركه ميگه: خيلي خوب جناب سروان، ولي شما نپري‌ها! خلاصه تركه چتر گروهبانه رو برمي‌داره و مي‌پره و از قضا چترش هم باز ميشه. همين جور كه داشته واسه خودش خوش و خرم مي‌رفته پايين، يهو مي‌بينه يك چيزي از بغلش مثل گلوله رد شد به طرف پايين و گفت: ما د ر تو گاييدم!

683- يه يارو داشته از تو قزوين رد ميشده ميبينه، ملت همه وسط خيابون جمع شدن معاملشون رو هوا كردن! از يكي ميپرسه چرا اينجوري كردين؟! ميگه: بالام‌جان راديو گفته بارون مياد، ما گفتيم شايد اين سري با كون بياد!

684- عربه ميخواسته بچش دو قلو در بياد، كاربن ميگذاره!

685- قزوينيه هفت جلد مثنوي مي‌نويسه به اسم خسرو و فرهاد!

686- بچهه ميره خونه، ميگه:مامان رياضي شدم 18. مامانه ميگه: آفرين پسرم! بيا دودولتو بخورم! پسره ميگه: مامان اگه 20 بشم ساك ميزني؟!

687- رشتيه ميره خونه، زنش با چشم گريون بهش ميگه: خاك بر سر بي غيرتت كنن! يه يارو منو وسط خيابون كرد! رشتيه خيلي شاكي ميشه و به غيرتش بر مي‌خوره،‌ميگه: بيا نشونم بده ببينم كدوم بي‌ناموسي بوده تا خواهر مادرشو يكي كنم! زنه مي‌بردش جلوي يك قهوه خونه،‌يك يارو سبيل كلفته رو نشون ميده، ‌ميگه اون يارو بود. رشتيه ميگه: اونو ميگي؟ بابا ولش كن، اين بابا ديوونست! خود منم تا حالا بيست بار وسط خيابون كرده!

688- نيروي انتظامي به يك رشتيه گير ميده كه تو مي‌خواستي اين بچه رو بكني. رشتيه ميگه: قربان اين حرفا چيه؟! من خودم بچه كونيم!

689- پسره داشته تو پارك راه ميرفته يه دختره رو ميبينه، بهش ميگه: جيگر! پستوناتو بخورم! يه پيره مرده اون نزديك نشسته بوده، ميگه: بابا تو كه دندون داري بيا اينو بخور من اونو بخورم!

690- شب عروسيه قزوينيه بوده، رفيقاش شلوغ ميكردن و با ماشين بوق ميزدن. قزوينيه شاكي ميشه، ميگه: يه عمر كون كرديم كسي نفهميد، يه شب ميخوايم يك كس بكنيم همه شهر فهميدن!

691- قزوينيه ميره توالت، تا ميكشه پايين شق ميكنه،‌به كيرش ميگه: بخواب، بخواب، خوديه!

692- يه يارو جانباز 99 درصد بوده، مي‌گوزه ميميره!

693- رشتيه مي‌خواسته با دوتا از رفيقاش گلف بازي كنه. يكي از رفيقاش ميگه: من توپشو ميارم. اون يكي ميگه: من چوبشو ميارم. رشتيه ميگه: اهه؟! يعني باز سوراخش افتاد گردن من؟!!

694- به تركه ميگن اگه كسوف بشه چي ميشه؟ ميگه: هيچي يه ذره پماد مي‌ماليم خوب شه!

695- رشتيه زن گرفته بوده، ازش ميپرسن زنت چطوره؟ ميگه: والله بد نيست، هركي كرده راضيه!

696- شلوار كرده رو آب ميبره، ميگه: حيف اونهمه گوز كه من توي اون شلوار ول دادم!

697- تركه توي خيابون ريدنش مي‌گيره، در خونه يه يارو رو ميزنه ميگه: آقا شرمنده، من خيلي وضعم خرابه! ميشه بيام برم دستشويي؟ يارو هم ميگه بيا برو تو اون اتاق دست چپي كارتو بكن. تركه ميره كارشو مي‌كنه و كلي از يارو تشكر مي‌كنه وميره پي كارش. بعد از دو ماه با رفيقش داشته از همونجا رد ميشده كه رفيقش ريدنش ميگيره. تركه ميگه: بيا من اينجا يه خونه سراغ دارم كه توالتش حسابي تر و تميزه، اصلاً طلاييه جون تو! رفيقش ميگه باشه،‌بريم. ميرن در خونه يارو دوباره در ميزنن، صاب‌خونه تا تركه رو مبينه دادمي‌زنه: روزبه! بيا اون يارو كه توي ترومپتت ريده بود رو پيدا كردم!

698- يارو توي جنگ دوتا دست و دوتا پاش قطع شده بوده، رفيقاش بهش ميگفتن كلمن!

699- قزوينيه داشته يه بچهه رو تو باجه تلفن ميكرده، يه دفعه يه بسيجيه سر ميرسه با لگد ميزنه تو در ميگه: بي پدر داري چه غلطي مي‌كني؟! قزوينيه هم شاكي ميشه ميگه: بالام جان چه خبرته با لگد ميزني تو در؟! خوب شد حالا كيرم رفت تو كون اين بچه؟! دلت خنك شد؟!

700- قزوينيه يه بچه خوشگل رو بالاي پل ميبينه،‌هر كاري ميكنه نميتونه مخش رو بزنه،آخر سر به پسره ميگه: داداش بريم زير پل يك سيگاري بكشيم؟ پسره ميگه:‌بريم خيالي نيست! گفتن نداره كه براي پسره زير پل رفتن همان و كون دريدگي همان! خلاصه چند روز ميگذره، قزوينيه دوباره پسره رو ميبينه، ميگه: مياي بريم زير پل يك سيگار بكشيم؟! پسره ميگه: نه داداش، جون تو هنوز زير سيگاريم درد ميكنه!

701- سبزواريه داماد ميشه، با عروس ميره تو حجله. مادر داماد هم پشت در منتظر ميشه تا طبق رسمشون اون دستمال مشهور رو تحويل بگيره. يك نيم ساعتي مي‌گذره و خبري نميشه، حوصله زنه سر ميره، در ميزنه ميگه: ننه چي شد؟ زود باش دستمالو بده ديگه، خوابمون مياد! داماد ميگه: ننه نَميرَه (توش نميره) مادره ميره از توي آشپزخونه يه ليوان روغن زيتون مياره، ميگه: ننه جان بيا سرش رو بكن تو اين ليوان چربش‌كن، بعد بكن تو. پسره ليوان رو ميگيره و ميره تو، باز نيم ساعت مي‌گذزه و خبري نميشه. ننهه صداش در مياد، ميگه: ننه چي كار كردي؟! داماد ميگه: ننه نميره كه نميره! ننه ميگه: گفتم اول بكن تو ليوان چربش كن! داماده ميگه: ننه تو ليوان نميره!

702- يارو استاده خيلي بي ادب بوده و همش سر كلاس جكاي ناجور ميگفته. خلاصه دختراي كلاس شاكي ميشن و تصميم ميگيرن اگه يه بار ديگه اين يارو جك خلافي گفت، كلاس رو ترك كنن. فرداش استاده مياد سر كلاس ميگه: شنيدين تو هند جنده كم شده؟! دخترا هم همشون پاميشن كه از كلاس برن بيرون، استاده ميگه: خانوما كجا؟! پرواز تهران-دهلي فرداست!

703- يه روز قهرمان آكروبات بازي دنيا ميره اصفهان، داشته تو بازار مسگرا راه ميرفته يه دفعه ميبينه يكي از مسگرا پريد تو هوا پنج تا پشتك زد اومد پايين. يارو كف ميكنه، به خودش ميگه: من كه مثلا قهرمان جهانم نميتونم همچي كاري بكنم، ميره پيش مسگره ميگه: آقا بيا من بهت پنج هزار دلار ميدم اين كارو به من ياد بده. يارو شاكي ميگه: برو بابا دلت خوشه! اگه پنجاه هزار دلار هم بدي، ديگه چكش رو نمي‌زنم رو تخمم!

704- قزوينيه ميره مغازه روبات فروشي، فروشندهه شروع ميكنه به تعريف از روباتا و ميگه: آقا اين روباته آخر كاره، بهترين روباتيه كه تا حالا ساخته شده، ببين اگه اين دكمه روي شكمش رو فشار بدي جاروبرقي ميشه، اگه دستش رو بكشي ماشين لباسشويي ميشه و خلاصه از هر پيچش هزار هنر ميريزه! قزوينيه حسابي حال ميكنه ميگه: بالام جان من همينو ميخوام! خلاصه پولشو ميده و ور ميداره ميبردش خونه. فرداش قروينيه شاكي با كير پانسمان شده برميگرده ميگه: مادرقهوه! چرا نگفتي اين سوراخ كونش چرخ گوشته؟!

705- تركه ميميره، ميبرنش جهنم. بهش ميگن: تو بايد اينجا كارهم بكني. كارش اين بوده كه بايد ديگ‌هاي عظيمي كه توش جنده‌ها رو مي‌جوشوندن رو هم ميزده. يه روز همونطور كه مشغول بوده، يهو مي‌بينه يك از بچه محلاش داره واسه ديگ بغلي هيزم مي‌بره. دوتايي شروع ميكنن باهم گپ زدن و از كار و كاسبي گله كردن و خلاصه حواسشون پاك از هرچي ديگ و جنده پرت ميشه. بعد از يك مدتي تركه يك نگاهي به ديگ مي‌ندازه ميبينه يك جنده سياه پوست اومده رو. هول ميشه به دوستش ميگه: غضنفر زود برو بذار به كارم برسم، جنده‌ها ته گرفتن!

706- تركه با دوستش داشته جدول حل ميكرده، از رفيقش ميپرسه:‌اكبر، آلت تناسلي زن چيه كه دو حرفيه؟! رفيقش ميگه: عمودي يا افقي؟ ميگه: افقيه. ميگه: خوب خره معلومه ديگه، لب!

707- تركه سوار هواپيماي لوفتانزا بوده، تا هواپيما پرواز ميكنه، ميره پيش مهماندار هواپيما ميگه: ببخشيد من يك مشكل معده دارم، موقع پرواز بايد حتماً شير بخورم، اگه ممكنه يكم شير به من بدين. مهمانداره ميگه: ‌شرمنده آقا ما شير نداريم. تركه ميگه: ‌ولي آخه من حتماً بايد يكم شير بخورم، وگرنه حالم بهم مي‌خوره. مهمانداره مي‌بينه اوضاع خيلي خرابه،‌تركه رو مي‌كشه يك گوشه ميگه: حالا كه قضيه اينقدر ضروريه، بياين يكم از سينه من شير بخوريد تا برسيم به مقصد! تركه هم ميزنه تو سرش ميگه:‌خاك بر سرم! كاشكي شاش خواسته بودم!

708- يه روز تو قزوين يه بابا و ننه دست بچشون روميگيرن ميبرن كلانتري و به افسره ميگن: سركار اين چه شهريه؟ اين چه زندگيه؟ اين بچه رو كردن كونش آش و لاش شده، پاره و پوره شده!! افسره نگاه ميكنه ميبينه: تُچ تُچ! اين كه پاك پاره شده! رو مي‌كنه به سربازش ميگه: اين كار، كار حسن كودكه زود بگيرين بيارينش. بعداز نيم ساعت يك يارو سبيل كلفته رو دست بسته ميارن، افسره بهش ميگه تو خجالت نميكشي؟! ببين با اين بچه چي كار كردي؟...حسن كودك نگاه ميكنه، ميگه: نگاه كن تورو خدا!‌كون بچه پاره پوره شده، آش و لاش شده! سركار، كار آدم تازه‌كار بوده! من كون بچه شيش ماهه ميذارم از خواب بيدار نميشه!

709- تركه توي پارك يه دختره رو ميبينه و خيلي باهاش حال مي‌كنه. ميره جلو ميگه: خانوم ببخشين، اسم شما چيه؟ دختره با عشوه جواب ميده: عطر گل ياس، اسمم ثرياس! بعد از تركه ميپرسه: اسم شما چيه؟ تركه يه فكري ميكنه، با ادا ميگه: بوي گوز خر، اسمم گضنفر!

710- تركه دست ميكنه تو جيبش، با تعجب ميگه: ا.ا... اين كير خر رو كي گذاشته اينجا؟!

711- تركه تو يك جمعي نشسته بوده، همه داشتن خيلي باكلاس ازمسايل ادبي حرف ميزدن، حوصله اش سر ميره يه دفعه وسط بحث ملت يك گوز اساسي ميده! همه ساكت ميشن، بعد از دو ثانيه يه زنه ميگه: وا؟! تركه با قيافه اديبانه ميگه: والله!

712- دو تا تهرانيه ميخواستن دو تا اصفهانيه رو سر كار بگذارن، بهشون ميگن: شما بلدين عكس كس بكشين؟! اصفهانيا هم ميگن: آره خوب، اينكه كاري نداره و دوتايي يك عكس ترتميز و حسابي ميكشن از عضو مذبور مي‌كشن! تهرانيا ميزنن زير خنده و مي‌گن: شنيده بوديم شما اصفهانيا كس‌كشين، ولي خودمون نديده بوديم! اصفهانيا هم ميگن: ماهم شنيده بوديم شما تهرانيا به كس‌ننتون ميخندين، ولي خودمون نديده بوديم!

713- يه شب يه بدبختي كه خونش يه اتاق بيشتر نداشت راست مي‌كنه كه يه حالي با زنش بكنه. زنش اول از ترس اين كه بچشون بيدار شه و ببينه مخالفت مي‌كنه اما چون اصرار مرد رو مي‌بينه مجبور مي‌شه بده. اونم چه دادن?! يارو تا صبح پنج بار مي‌كنه! صبح مامانه مي‌خواسته از زير زبون بچه‌ش بكشه كه ديشب بيدار شده و چيزي ديده يا نه. اول با ملايمت ازش ميپرسه: پدرام جون، تو ديشب چيزي شنيدي بيدار شدي؟ بچهه ميگه: نه، مگه خبري بود؟ مادره باور نمي‌كنه، ميگه حتماً داره خالي مي‌بنده، يك بار ديگه جدي‌تر ازش مي‌پرسه: ‌مطمئني هيچي نشنيدي؟ باز پسره ميگه: نه، مگه چي‌شده؟ خلاصه باز مادره باور نمي‌كنه و دوباره مي‌پرسه و هي از ماد اصرار و از فرزند انكار، تا اينكه مادره شاكي ميشه و يكي مي‌خوابونه تو گوش پسره. پسره هم با بغض ميگه: خوب مامان، همين كارا رو مي‌كني كه بابا كونت مي‌گذاره ديگه!

714- يه روز چهار تا راهبه ميرن پيش پدر روحاني كه توبه كنن. اولي ميره تو ميگه: پدر! من اغفال شدم و براي يكي جلق زدم! پدر ميگه: اشكال نداره بيا دستت رو تو آب توبه بشور، تا گناهانت پاك بشه. دومي ميره تو ميگه: پدر من هم اغفال شدم و يكي به سينه من دست زد! پدر هم ميگه: بيا سينت رو تو آب مقدس بشور و برو. بعد نفر سوم كه مياد بره تو، چهارمي بهش ميگه: خواهر ماري، كونت رو تو آب نشوري‌ها! من ميخوام قرقره كنم!

715- يارو كيرش قطع ميشه، ميره دكتر. دكتره بهش ميگه يك پيوند خيلي جديد كشف شده، ولي هنوز رو انسان امتحان نشنده، دانشمندا به اين نتيجه رسيدن كه خرطوم بچه فيل رو ميشه به جاي آلت تناسلي مرد پيوند زد، مي‌خوايد شما اين عمل رو امتحان كنيد؟ يارو هم مي‌بينه هيچ چاره ديگه‌اي نداره، ميگه: باشه، به هرحال از بي‌كيري كه بهتره! خلاصه عمل با موفقيت تموم ميشه و يارو ميره دنبال كار و زندگيش. بعد از يه هفته برمي‌گرده پيش دكتر ميگه: آقاي دكتر! به دادم برس، دهن من سرويس شد! دكتر ميگه: چرا؟ چي شده؟! ميگه: بابا اين كير ما هرچي علف و برگ و ميوه تو خيابون ميبينه رو وَر ميداره ميكنه تو كون ما!

716- قزوينيه جلو آينه لخت ميشه كون خودشو ميبينه، ميگه: يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم!

717- قزوينيه رو با يه سه ليتري تف دستگير ميكنن!

718- به تركه ميگن آسمون خراش درست كن. يه كم فكر ميكنه، بعد ميره همه تركاي محله رو جمع مي‌كنه، ميريزه رو هم! بهش ميگن پس آسمون‌خراشت كو؟! ميگه: اين آسمونش، اينم خراش!

719- يه ماره ميره تو شرت عربه، ميگه: رخصت پهلوون!

720-تركه ميره تو آسانسور بلد نبوده چطوري كار ميكنه،منتظر ميشه،تا اينكه يه نفر مياد دكمه رو ميزنه و آسانسور حركت ميكنه، تركه خوشحال ميشه و ميگه: سلامتي آقاي راننده صلوات!!

721- تركه شطرنج باز بوده و از مسابقه ميومده، سوار اتوبوس ميشه يه خانومي مياد رد بشه، دستش ميخوره به اونجايي كه نبايد بخوره! خانومه سرخ ميشه، ميگه: ببخشيد! تركه ميگه: نه خانم جان، اينطوري نميشه! دست به مهره بازيه!

722- يارو يه بچه خيلي بي ادب داشته، هرجا مي‌بردتش يك حرف ناجور مي‌زده و آبروش رو مي‌برده. يك بار دعوت بودن عروسي، ميگه چي كار كنم اين تخم سگ الان اونجا آبروي ما رو ميبره. مياد پيش پسره و ميگه: كره خر! اونجا رفتيم يه كلمه حرف بزني، مادرتو ميگام! خلاصه ميرن عروسي و بعد از نيم ساعت يارو ميبينه، يه مرده سبيل از بناگوش دررفته، افتده به جون پسرش و حالا نزن،‌كي بزن! مياد ميگه: اوهوي!‌بچه رو چرا مي‌زني؟! يارو ميگه: تو اصلا اين بچت رو تربيت نكردي؟! ميگه: باز چي گفته؟! ميگه: اين تخم سگ اول يه ده دقيقه داشت با دستش به من سوراخ نشون ميداد، من به روي خودم نياوردم، بعد شروع كرد بيلاخ نشون دادن من بازم هيچي نگفتم! اين دفعه شروع كرده شستشو هي ميكنه تو دستش و در مياره! باباهه ميره گوش پسره رو مي‌گيره، ميگه: كره خر! مگه قرار نبود مودب باشي؟! بچهه ميگه: بابا من به خدا چيزي نگفتم! اولش بهش گفتم از طرف عروسي؟ هيچي نگفت، بعد گفتم از طرف دامادي؟ بازم هيجي نگفت، منم عصباني شدم گفتم: پس كس‌كش اومدي اينجا كه كون بدي؟!

723- رشتيه رفيقش رو تو خيابون ميبينه، ميگه: هي ميگن ‌تركا خرن، تركا خرن، ‌به خدا راست مي‌گن! رفيقش ميگه: چطور مگه؟ ميگه: مثلاً اين اصغر آقا، مرتيكه ترك خر! خودش زن داره‌‌ها، ولي مياد زن منو ميگاد!

724- از يه رشتيه ميپرسن: شما با چه سهميه‌اي وارد دانشگاه شدي؟ ميگه: بنده افتخار ميكنم گه فرزند سه تا شهيدم!

725- به تركه ميگن: تا حالا تو موقعيتي گير كردي كه نه راه پس داشته باشي نه راه پيش؟! ميگه:‌آره، يه بار يه اَره رفته بود تو كونم!

726- يه روز يه رشتيه با زنش ميره سينما، فيلم سوپر ببينند. وسطاي فيلم زنه حشري ميشه و دست ميكنه تو شلوار مرده. مرده ميگه: گرمه؟! زنه ميگه:‌آره. مرده ميگه:‌نرمه؟! زنه حشري ميگه: آااره. ميگه: كلفته؟! ميگه:آااي...آره! رشتيه ميگه: ‌اون انمه!

727- رشتيه دخترشو ميبينه داره به يه پسره لب ميده، خيلي ناراحت ميشه، ‌به خودش ميگه: اين امروز لب ميده،‌لابد فردا هم ميره سينما، ‌پس فردا هم لابد ميخواد سيگار بكشه!

728- فرق كير و دوچرخه چيه؟ سوار دوچرخه كه ميشي پا ميزني، ولي سوار كير كه ميشي دست و پا ميزني!

729- تركه با پسرش رفته بوده دزدي، پاسبونه مي‌بينتشون. دوتايي ميزنند به چاك، پاسبونه هم مي‌گذاره دنبالشون و داد ميزنه: كره خر!‌واستا!! پسر تركه واميسته ميگه: بابا منو شناسايي كردن، تو برو!

730- تركه داشته با نافش بازي ميكرده، يهو تخماش ميفته زمين!

731- زن رشتيه نصفه شب داشته ميرفته بيرون، رشتيه از خواب پا ميشه، ميپرسه: خانم جان!‌كجا ميري؟ زنه ميگه: دارم ميرم كُس بدم! رشتيه ميگه: جاي ديگه نري!

732- حضرت آدم ميره پيش خدا، ميگه: خدايا اين حوا اولش چيز خوبي بود،‌ولي ديگه حوصلم ازش سر رفته! خدا ميگه: ببينم، تا حالا همديگر رو بغل كردين؟ آدم ميگه: بغل كردن ديگه چيه؟! خلاصه خدا يادش ميده چطور حوا رو بغل كنه. حضرت آدم ميره،‌بعد از دو روز مياد، ميگه: ‌خدايا! عجب چيز باحاليه اين بغل كردن، كلي حال كرديم! خدا ميگه: پس لابد بوسيدن هم نمي‌دوني چيه. حضرت آدم ميگه: بوسيدن؟! خلاصه خدا بوسيدن رو هم به آدم ياد ميده. حضرت آدم ميره، ‌بعد از يك هفته مياد، ‌ميگه: خدايا! اين بوسيدن چقدر حال ميده!! چرا زودتر يادمون نداده بودي؟! خدا ميگه: تازه هنوز نمي‌دوني كه سكس چه كيفي داره! حضرت آدم ميگه: سكس چيه؟! خلاصه خداوند اصول سكس رو هم به آدم ياد ميده. حضرت آدم ميره، ده دقيقه ديگه برمي‌گرده،‌ميگه: خدا جون، سردرد چيه؟!

733- يارو اواهه داشته سلانه سلانه از يك خيابون مي‌گذشته،‌يك كاميونه منتظر بوده كه رد شه. راننده كاميونه هي بوق ميزنه،‌يارو اهميت نمي‌ده. آخر رانندهه سرشو از پنجره مي‌كنه بيرون،‌ميگه:‌هـوي.. بچه كوني! يا ازونجا رد شو،‌يا پياده ميشم ميگيرم مي‌كنمت! اواهه هم برمي‌گرده ميگه: آخه چقدر حرف، چقدر وعده؟!

734- دو تا دختره تو پارك به يك اواهه گير مي‌دن، هي بهش چشمك مي‌زنند، براش عشوه ميان، خلاصه كون خودشونو پاره مي‌كنند، اواهه بهشون اهميت نمي‌ده. آخرش دخترا خسته ميشن ميرن پي كارشون. يك پيرمرده اونجا رو نيمكت نشسته بوده‌، برمي‌گرده به اواهه ميگه: خاك بر سرت! من سن تو بودم،‌پشه رو تو هوا بلند مي‌كردم! اواهه ميگه: ااا..؟ خوب پس منم پشم!

735- يكي ازين لات و لوتاي هيكلي تهروني ميره تو يك عرق فروشي تو رشت. خلاصه يك گيلاس عرق سفارش ميده، ميره وسط سالن واميسته، يك ضرب گيلاسشو ميره بالا و ‌ميگه: اونايي كه طرف چپم نشستن، همشون مادر به خطان! كسي مشكلي داره؟! ملت همه جفت مي‌كنند، هيچكي صداش در نمياد. بعد يك گيلاس عرق ديگه ميگيره،‌يكجا ميره بالا،‌ميگه:‌اونايي كه طرف راستم نشستن، ‌همشون زن قحبن! كسي مشكلي داره؟! باز كسي خايه نمي‌كنه چيزي بگه. يهو يك رشتيه هيكلي از طرف راست بلند ميشه، آروم-آروم مياد طرف يارو. يارو ميگه: عمو! شوما مشكلي داري؟! رشتيه ميگه:‌نه قربون! من فقط طرف اشتباه نشستم!

736-تركه يه زن حامله ميبينه ازش ميپرسه اون چيه ؟ زنه ميگه بچمه، تركه ميگه دوستش داري ؟ زنه ميگه آره تركه ميگه :پس چرا گورتش دادي؟!

737- بچهه با خالش ميره بيرون يه خره رو ميبينه، كيرخره رو نشون ميده به خالش ميگه: اين چيه؟ خالش ميگه: هيچي عزيزم بيا بريم. فردا بچهه با باباش ميره بيرون بازم كير خره رو ميبينه به با باباش ميگه: بابا، اين چيه؟ باباش ميگه: اين كير خره. بچهه ميگه: پس چرا خاله گفت هيچي نيست؟ باباش ميگه: آخه براي خالت اين هيچي نيست!

738- يك بابايي رو تو قزوين ميندازن زندان، روز اول هم سلوليش ازش ميپرسه: بالام جان، ‌بچه كردي افتادي اين تو؟! يارو ميگه: نه آقا اين حرفا چيه؟ من هيچ وقت همچي كاري نميكنم! قزوينيه ميگه: خوب پس حتما اوا كردي؟! باز يارو ميگه: نه برادر، چي ميگي؟! قزوينيه ميگه: نكنه پيرمرد كردي؟! يارو ميگه: آقاي عزيز عفت كلام داشته باش، اين حرفا يعني چي، من جرمم سياسيه! قزوينيه ميگه: آهــان! بالام جان فهميدم، رئيس‌جمهور كردي!

739- تركه و اصفهانيه و تهرانيه داشتن با هم ميرفتن يه دفعه يه غوله در مياد، بهشون ميگه: يه آرزو بكنين اگه من تونستم بر آوردش كنم ميكشمتون، اگه نتونستم كاري باهاتون ندارم. اول تهرانيه آرزو ميكنه كه يه كشتي پر از طلا براش بياره، غوله مياره و ميكشتش.‌بعد نوبت اصفهانيه ميشه، اونم ميگه: يه كاخ با طلا بساز غوله آرزو اين رو هم برýآورده ميكنه و ميكشتش. بعد نوبت تركه ميشه، يه كم فكر ميكنه، يه دفعه ميگوزه، ميگه: اگه ميتوني رنگش كن، غوله هم ولش ميكنه ميره پي كارش!

740- يارو تيمساره از تهران ميره اردبيل سركشي، مي‌بينه همه جاي شهر مامورين نيروي انتظامي شلوارا رو كشيدن پايين و قنبل كردن! يارو خيلي عصباني مي‌شه، ميره پيش رئيس اون حوزه ميگه:‌خاك بر سرتون! اين چه افتضاحيه؟!‌چرا همه سربازا تو شهر كون برهنه قنبل كردن؟! يارو ميگه: يواش قربان! يك قزوينيه از زندان فرار كرده،‌ما براش تله گذاشتيم!

741- كوره ميره تو آشپزخونه دستش ميخوره به رنده ميگه: اين كس شعرها چيه اينجا نوشته؟!

742- تركه ميره جبهه بهش ميگن: ببين اين نارنجك رو وقتي ميخواي پرت كني بايد ضامنش رو بكشي، بعدتا ده بشماري و پرتش كني. تركه نارنجك رو با دست راستش ميگيره ضامنش رو ميكشه، شروع ميكنه با انگشتاي دست چپش شمردن: بير، ايكي، اوچ، دورت، بيش،‌انگشتاي دست چپش تموم ميشه نارنجك رو ميذاره لاي پاش با انگشتهاي دست راستش مي‌شمره: آلتي، يدي، سكيز، دوگوز.....بوووووووم!

743- زنه رشتيه لخت مادرزاد رو تخت خوابيده بوده، تا رشتيه مياد پتو رو ميكشه رو خودش، ‌رشتيه ميگه: خانم جان اين نجابتت منو كشته!

744- تَرياكيه بايد آزمايش مدفوع ميداده، يك شيشه بهش داده بودن كه توش نمونشو بياره. ميره خونه و مي‌شينه تو مستراح، ياعلي! شروع ميكنه زور زدن! خلاصه بعد از دو سه ساعت عرق ريختن، يك سنده يك سانتي گيرش مياد كه واسه نمونه ببره. وقتي ميره جواب آزمايشش رو بگيره،‌بهش مي‌گن: شرمنده قربان، ‌نمونه شما گم شده. ترياكيه شاكي ميشه،‌دادميزنه:‌اي مال مردم خورا!

745- يارو زن و شوهره خفن بد مذهبي بودن. خلاصه يك شب اين دو تا رفته بودن مسجد محله، ملاي محل پاي منبر ميگه كه هر كدوم از مسلمين كه امشب با زوجشون نزديكي كنند، خدا ثواب يك حج رو براشون مينويسه! حاج‌آقا هم حسابي شنگول ميشه، كه: آاي چه حجي بريم امشب! خلاصه اينها برميگردن خونه و حاج‌آقا ميگه: حاجيه‌خانوم، لطف كنيد مهيا بشيد كه انشاالله امشب توفيقش باشه يك حج مشرف بشيم! زنه ميگه: متاسفانه حاجي‌اقا امشب حوصله ندارم.. توفيقش باشه واسه يك شب ديگه! مرده ميخوره تو پرش، بعد يك مدت ميگه: خوب لااقل بگذاريد يكم بماليم كه حداقل تا مدينه مشرف بشيم!! زنه ميگه: حاجي‌آقا همونطور كه عرض كردم امشب توفيقش نيست، انشاالله باشه يك شب ديگه. مرده ميگه: پس حاجيه‌خانوم لطف كنيد لااقل يك لب بدين، كه ثواب يك زيارت مشهد رو برده باشيم! باز زنه ميگه: امشب توفيقش نيست.. باشه يك شب ديگه. آخر مرده شاكي ميشه، ميگه: اصلاٌ به جهنم، نمياي نيا! خودم تنها ميرم تا قم!!!

746- دكتره داشته با زنش تو خيابون رد ميشده،‌يك زنه لاشيه مياد شروع مي‌كنه باهاش لاس زدن. بعد كه طرف ميره،‌زن دكتره ازش مي‌پرسه: ‌اين خانوم كي بود؟ دكتره ميگه: ‌يك خانمي كه من در رابطه با كار ديده بودمش. زنش ميپرسه:‌در رابطه با كار تو يا كار اون؟!

747- يارو ازون سيگارياي خفن بوده،‌ميفته زندون،‌حبس ابد. روز اول بهش ميگن: ‌ببين ما حال و حوصله نداريم ‌هر دقيقه خورده فرمايشات تورو انجام بديم. همين الان ميگي چي مي‌خواي،‌ما برات مياريم،‌بعد در سلولتو مي‌بنديم تا ده سال ديگه. يارو ميگه:‌ســيــگــار! من فقط سيگار مي‌خوام! مي‌رن براش 500 باكس سيگار ميارند، و در سلولش رو مي‌بندند. بعد از 10 سال ميان ببينند چيز ديگه اي مي‌خواد يا نه، در سلولش رو كه باز مي‌كنند مي‌بينند نشسته يه گوشه اي، ‌دست و پاش داره مي‌لرزه. يارو تا جماعت رو مي‌بينه، بر مي‌گرده ميگه: ‌قربون، آتيش داري؟!

748- رشتيه تازه ازدواج كرده بوده. روز اول پا ميشه، ‌مي‌بينه خبري از صبحونه نيست. به زنش ميگه: خانم جان، صبحانه كجاست؟ زنش مي‌گه: من فكر كردم شما ميري سركار، صبحونه نمي‌خوري. رشتيه ميگه: ‌ببين خانم جان، ازين به بعد هر روز صبح، سنگگ تازه با كره و پنيرو مربا و عسل روي ميزه، چه من باشم، چه نباشم! خلاصه ميره سركار و ظهر بر مي‌گرده، ‌مي‌بينه خبري از ناهار نيست. به زنش ميگه: خانم جان،‌پس ناهار كجاست؟ زنش ميگه: من فكر كردم شما سركاريد،‌ديگه ناهار نپختم. رشتيه ميگه: ببين خانم جان، ازين به بعد هر روز ظهر سر ساعت يك، ناهار، كته كباب و ترشي‌تره و باقالا قاتق بايد سر ميز باشه، چه من باشم، چه نباشم! خلاصه زنش يك چيزي حاضر مي‌كنه، ‌مي‌خورند و رشتيه باز ميره سر كار. شب برمي‌گرده، ‌مي‌بينه خبري از شام نيست. به زنش ميگه: خانم جان! پس شام چي‌شد؟ زنش ميگه: من فكر كردم ديگه شما هم صبحونه خورديد هم ناهار، ‌ديگه شام نمي‌خوريد. رشتيه ميگه: ببين خانم جان، ازين به بعد هر شب ساعت نه روي اين ميز شام گرم حاضره، چه من باشم، ‌چه نباشم! زنش شاكي ميشه، ‌ميگه: خوب پس بگذار منم شرايطم رو بگم. ازين به بعد من بايد هر روز صبح و ظهر و شب، ‌سه نوبت كس بدم! چه شما باشيد، چه نباشيد!

749- افسره جلوي يك ماشين رو ميگيره، به راننده ميگه‌: جناب شما به خاطر بستن كمربند ايمني، پنجاه هزار تومن از طرف انجمن حمايت از ايمني راه‌ها جايزه برديد. حالا مي‌خوايد با اين پول چيكاركنيد؟ يارو ميگه: فكر كنم باهاش برم گواهينامم رو بگيرم! يك زنه كنار دستش نشسته بوده، ميگه:‌گوش نكنيد جناب سروان، اين شوهر من وقتي مسته يك بند كس ميگه! تو صندلي عقب، يك جوونكي خواب بوده، ‌ازين سر و صدا بلند ميشه،‌ميگه: من همون اول گفتم با ماشين دزدي نميشه فرار كرد!! يهو يك نفر از تو صندوق عقب داد ميزنه: ‌ببينم بالاخره از مرز گذشتيم يا نه؟!

750- تركه از اتوبوس پياده ميشه، رو صورتش جاي دوتا سيلي بوده. رفيقش ميبيندش،‌ازش ميپرسه: عسگر ‌چي شده؟ ميگه: ‌والله من تو اتوبوس واستاده بودم‌‌، يهو ديدم دامن خانم جلويي رفته لاي پاهاش. من گفتم: ‌اين شكلي زشته، گرفتم كشيدمش بيرون. خانم عصباني شد،‌زد يكي زير گوشم. رفيقش ميگه: ولي رو صورتت كه جاي دوتا توگوشيه. تركه ميگه: ‌آخه بعد ديدم خوشش نيومد لباسشو كشيدم بيرون، منم فشارش دادم سرجاش!

751- پسر عربه ميره تو يه مغازه لوازم خونه ميگه: آقا اگه من با كيرم اين اتو رو بلند كنم چي بهم ميدي؟ يارو هم ميخنده ميگه: خود اتو رو ببر! پسره هم بلند ميكنه و اتو رو وَر ميداره مي‌بره. فرداش پسره با باباش مياد به صاحب مغازه ميگه: با بابام اومديم يه يخچال ببريم!

752- رشتيه مياد خونه ميبينه يه يارو رو زنشه، چتر يارو هم اون بغل تخته. ور ميداره چتر يارو رو ميشكنه، ميگه: ايشالله وقتي ميخواي بري بارون بياد!

753- يه زنه انگليسيه و يه تركه تو آسانسور بودن. زنه شروع ميكنه لخت شدن و به تركه ميگه: يه كاري كن كه احساس كنم واقعاً زنم، تركه هم شروع ميكنه لباساشو در مياره، بعد ميندازدشون جلوي زنه، ميگه: اينا رو بشور بعد هم اتوشون كن!

754- تو رشت خونه عفاف باز ميشه رشتيه ميگه خدارو شكر واسه زن ما هم يك كار دولتي پيدا شد!!

755- تركه صد تا بليت اتوبوس ميده به راننده ميگه: آقادربست!!

756- به رشتيه ميگن: شما تا حالا تو صف كسي رو هول دادين؟ ميگه: نه، ولي يه بار هول شدم تو صف دادم!

757- يارو ميره ديوونه خونه ميبينه همه تو صف واستادن دارن يكي‌يكي تو يه سوراخه نگاه ميكنن بعد دوباره ميرن ته صف واميسن. يارو كنجكاو مي‌شه ببينه تو سوراخه چه خبره، خودش هم ميره تو صف واميسه و تو سوراخه رو نگاه ميكنه هيچي نميبينه، يه بار ديگه تو صف واميسه بازم هيچي نميبينه،‌از يكي ميپرسه: شما چي رو نگاه ميكنين؟ من كه هر چي نگاه ميكنم هيچي نميبينم. يارو بهش ميگه: برو بابا دلت خوشه! ما دو ساله داريم اين تو رو نگاه ميكنيم هنوز هيچي نميبينيم، تو ميخواي با دو بار نگاه كردن چيزي ببيني؟!

758- تركه رشتيه رو تو خيابون مي‌بينه، بهش ميگه: سلاااام اكبر آقاي گل! رشتيه ميگه: ديگه سلام بي سلام، خانم مُرد!

759- تركه داشته با خدا حرف ميزده، ميگه: خدايا حالاكه به ما عقل خر دادي، لااقل كير خر هم ميدادي!

760- به يه رشتيه ميگن: خانمت با پنج تا مرد سبيل كلفت سوار يه پيكان بودن داشتن تو يه سر بالايي ميرفتن. رشتيه ميگه: بابا ايوالله! اين پيكاناي سري جديد عجب موتوري دارند!

761- بچه قزوينيه صبح پاميشه به باباش ميگه: بابايي، بابايي! مامان ديشب جايي ميخواست بره؟ قزوينيه ميگه: نه بابا‌جان. بچهه ميگه: پس چرا هي بهش ميگفتي برگردعزيزم، برگرد عزيزم!

762- به تركه ميگن: در مصرف آب صرفه‌جويي كن... ميره بچه از پرورشگاه مياره!!

763- از تركه مي‌پرسن: از چه رنگي خوشت مياد؟ ميگه: از قهوه‌اي نوك ممه‌اي!

764- رشتيا تو تظاهرات شعار ميدادن: اين تن شهادت خوايه، زناشون هم ميگفتن: پس ما‌ها رو كي گايه!

765- توي يكي از پاركهاي اصفهان، يك دختر وپسري خلوت كرده بودن. دختره روي پيشونيشو اشاره ميكنه، ميگه: اينجام درد ميكوند. پسره ميگه بيا ماچش كنم خوب شه. ماچ ميكنه و دختره ميگه: آخيش خوب شد. دوباره دختره دست ميگذاره رو لپش ميگه: اينجام درد مي‌كوند. باز پسره ماچ ميكنه و خوب ميشه. همينجور ميرن جلو تا ميرسن به لب دختره. تا پسره ميخواد ماچ كنه تا خوب شه يهو باغبونه از پشت بوته‌ها سرشو بلند ميكنه ميگه: دادا، اگه ماچت شفا ميدد اين بواسير ما هم درد ميكوند، يه فكري به حالش بكون!

766- رشتيه مياد خونه ميبينه بچه‌ها حسابي شلوغ پلوغ كردن. مي‌گيره همه رو ميزنه و ساكتشون ميكنه بجز يكي كه اصلا هيچي بهش نمي‌گه. رفيقش بهش ميگه: بابا چرا اينقدر بين بچه‌هات فرق ميگذاري؟ رشتيه ميگه: آخه اون يكي سيده!

767- تركه مادر پدرشو ميكشه، ازش مي‌پرسن: چرا اين بدبختا رو كشتي؟ ميگه: بعد از چهل سال به رابطه كثيفشون پي بردم!

768- رفيق تركه خيلي خانوم باز بوده، تركه ازش ميپرسه: آخه تو چي كار ميكني كه هي چپ و راست خانوم بلند ميكني؟ به ما هم ياد بده. رفيقش ميگه: بابا كاري نداره كه، بيا بريم تا بهت ياد بدم. سوار ماشين ميشن ميرن جلو پاي يه زنه آخر تيكه ترمز ميكنن، رفيقش به زنه ميگه: معين جديد رو شنيدي؟ زنه ميگه: نه. ميگه: بيا من برات بگذارم. خلاصه زنه رو سوار ميكنه و ميبره خونه تا دسته ميكنه، تركه هم خيلي تحت تاثير قرار ميگيره. چند روز بعد با ماشين ميره جلوي يه خانومه نگه ميداره، ميگه: معين جديدي رو شنيدي؟! زنه ميگه: نه. تركه ميگه: نشنوي‌ها! مـي‌كُـننت!

769- دختره با دوست پسرش توپارك بوده، يه دفعه باباي دختره مياد، دختره هول ميكنه. پسره بهش ميگه: بابا چرا نگراني؟ بابات كه منو نميشناسه، بگو داداشمه!

770- رشتيه شب عروسيش بوده، بهش غذا نميرسه. خيلي شاكي ميشه و تا آخر همينجور اخماش تو هم بوده. آخر شب ميشه بهش ميگن: بيا بروتو حجله، عروس خانم منتظره. رشتيه با همون اوقات تلخ ميگه: هر پدرسگي كه كبابشو خورده، بياد كُسشم بكنه!

771- تو كرمانشاه رسم بوده كه شب عروسي يه ويلن‌زن مياوردن كه دم حجله در ضمن اينكه عروس و داماد كارشونو مي‌كنن، يه آهنگ آروم بزنه. يك بار عروسي يك بابايي بوده، خلاصه عروس و داماد مي‌رن تو حجله مشغول مي‌شند و جناب ويلن‌زن هم تو اتاق بغلي شروع ميكنه يه اهنگ آروم ميزنه. بعد يهو ويلن زنه يادش مياد كه ديرش شده و بايد يه جا ديگه هم بره، شروع ميكنه يه آهنگ تند ميزه كه زود تموم شه. همينجور كه داشته تند تند مي‌زده، ‌يهو داماد خيس عرق مياد بيرون، نفس زنان ميگه: مُرد! خوب شد؟!

772- رشتيه مياد خونه ميبينه يك جفت كفش مردونه جلو دره ، داد ميزنه :آئوووووووو بازم يه جوك جديد!!

773- زنه ميره ميوه فروشي، ميگه: آقا خيار كيلو چنده؟ يارو ميگه: دويست پنجاه تومن. زنه مانتو شو باز ميكنه، ميگه:حالا چنده؟ يارو ميگه: دويست تومن! زنه پيرهنشو درمياره، ميگه: حالا چند؟ يارو ميگه: صد و پنجاه تومن! زنه دامنشم درمياره ميگه حالا چند؟ يارو ميگه صد تومن! خلا صه زنه همينجوري لباساشو در مياره يارو هم ميگه: پنجاه تومن، بيست تومن، ده تومن، پنج تومن، چهار تومن، سه تومن، دو تمون، يه تومن،..آااااه!.... دويست و پنجاه تومن!

774-تركه زنگ ميزنه 118 ميگه: ببخشيد شماره 110 چنده؟!

775- يارو ميره كس مصنوعي ميخره، ميبره خونه، دو سه بار حال ميكنه و آبش مياد، بعد ميخواد در بياره ميبينه نميشه، هر كار ميكنه كه دستگاهه ول نميكرده. زنگ ميزنه به شركت سازنده ميگه: آقا (آه!) اين كس مصنوعي شما (آه!)چه جور خاموش (آااه!)ميشه؟! يارو ميگه اون دكمه قرمز رو بزن خاموش ميشه. طرف ميگه: (آه!)زدم ولي (آه!) خاموش نشد(آه)! يارو ميگه خوب آبيه رو بزن. طرف ميگه: (آه!) زدم ولي (آه!) خاموش نشد(آااه)! بعد يارو مي‌پرسه: ببخشيد شماره سريال اين دستگاه شما چيه؟ مرده جواب ميده: (آه!) چهارده (آآه!) صدوسي و دو. يارو ميگه: آقا شما اشتباه بردين، ايني كه شما خريدين شير دوش هفده ليتريه، تا هفده ليتر ندوشه ول نميكنه!

776- رشتيه شب عروسيش بوده، رفيقش ميبينه داره دم حجله قدم ميزه. بهش ميگه: بابا برو تو عروس خانم منتظره، چرا اينجا واستادي؟! رشتيه ميگه: والله ما يه بفرما به باجناق زديم، رفته تو هنوز درنيومده!

777- يك بابايي پسرش تو قزوين گم ميشه، ميره پاسگاه گذارش ميده. بهش ميگن خوب مشخصات پسرتون چيه؟ ميگه: هشت سالشه، تپله، موهاش بوره، چشاش آبيه، يك شلوار كوتاه هم پاشه. يارو افسره تو ميكروفون ميگه: به كليه واحدها، برادرا توجه كنن، يه تيكه گم شده.. آاااه!

778- يه زن آامريكايي و يك زن انگليسي و يك زن حزبل تو جزيره آدم‌خورا گير مي‌كنند. آدم خورا به آمريكاييه ميگن: باكونبا يا مردونگا (بكنيمت يا بكشيمت)؟ ميگه: باكونبا. ميكننش بعد ولش ميكنن. انگليسه هم ميگه باكومبا، اونم ميكنن، ولش ميكنن. ميرسن به حزبله، ميگن: باكونبا يا مردونگا؟ زنه ميگه: مردونگا، مردونگا! يارو هم ميگه: اونقدر باكونبا تا مردونگا!

779- به تركه ميگن يه جمله بگو توش كير باشه، ميگه: كس ننت!

780- يارو سبيل كلفته داشته تو يك جمعي تعريف ميكرده كه آره ما با كاروان داشتيم ميرفتيم، يه دفعه راهزنا ريختن همه ملت رو يا كشتن يا كردن! بعد نگاه ميكنه مي‌بينه بقيه دارند چپ چپ نگاش مي‌نند، برميگرده ميگه: البته ما رو كشتن!

781- يارو ميره قزوين و بر ميگرده. ازش مي‌پرسند: چي شد، بلايي سرت نيومد؟ كاريت نكردن؟ ميگه: نه بابا خيلي هم خوب بود. ما رو بردن خونشون، بهمون غذا دادن، شب هم با هم نشستيم عرق خورديم و خلاصه خيلي هم حال داد. بهش ميگن: بابا خوب فكر كن ببين كاري باهات نكردن؟ يارو دوباره ميگه: نه والله، هيچي نشد، من كه چيزي يادم نمياد... آهان! فقط يك چيزيو من آخر نفهميدم، من هميشه وقتي عرق ميخوردم فردا صبحش سرم درد مي‌گرفت، اين دفعه نميدونم چرا فرداش كونم درد مي‌كرد؟

782- يك زنه از طبقه دوازدهم ميفته، طبقه نهم يكي ميگيردش، ميگه يه لب بده تا نجاتت بدم. زنه ميگه: نه! نمي‌خوام، ترجيح ميدم بميرم! يارو هم ولش ميكنه. بعد ميرسه طبقه هفتم، يكي ديگه ميگيردش، ميگه: يه دور بده تا نجاتت بدم. زنه دوباره ميگه: نه، ولم كن مگه من جندم؟! يارو هم ولش ميكنه. به طبقه پنجم كه مي‌رسه، يكي ديگه ميگيردش، بهش ميگه اگه ساك بزني نجاتت ميدم. بازم زنه ميگه نه، يارو هم ولش ميكنه. مي‌رسه طبقه سوم، يك تركه ميگيردش، زنه با خودش ميگه اين دفعه اگه ولم كنه ديگه كارم تمومه. ميگه: هر چي بخواي بهت ميدم، لب ميدم، كون ميدم، ساك ميزنم! تو رو خدا منو نجات بده. تركه هم هولش ميده ميگه: گمشو! زنيكه جــنــده!

783- تركه جنده بلند كرده بوده داشته تو ماشين ميبرده، نيرو انتظامي جلو شو ميگيره. سربازه به زنه ميگه: خواهر پياده شو. تركه برميگرده ميگه: خواهرته؟! بدبخت جـــنـــده ‌ست!

784- دختر رشتيه يه دوست پسر داشته هر شب ميومده خونشون ترتيب دختر رو ميداده. خونه دختره اين جور بوده كه از دم پنجره اول دختره ميخوابيده بعد برادره، بعد مادره، آخر هم رشتيه. پسره هم هر شب از پنجره ميومده همون اول ترتيب دختره رو ميداده و ميرفته. يه شب رشتيه با زنش دعواش ميشه، زنه قهر مي‌كنه مياد كنار پنجره ميخوابه. شب طبق معمول، پسره از پنجره مياد تو، همون اول ميپره رو زنه و شروع ميكنه كردن، يه دفعه ميبينه، اه! اين كه دختره نيست! در مياره و ميپره رو دختره. رشتيه پاميشه به پسرش ميگه: بابا جان بدو در ريم، يه يارو اومده از اون جلو همينجور داره ميكنه مياد جلو!

785- رشتيه ميخواسته خونشو بفروشه، داشته خونشو به يكي نشون مي‌داده،ميگه: اين اتاق دخترمه، دراتاق رو باز ميكنه ميگه: اين دخترمه، ميبينه يكي هم رو دخترشه، ميگه اينم دامادمه! بعد ميگه: اونم اتاق خواب خودمونه، در و باز ميكنه، ميگه: اين خانممه،... اوني هم كه روخانومه خودمم!

786- قزوينيه مياد خونه، ميگه: خانم يه خبر خوب دارم يه خبر بد، كدومشو اول بگم؟ خانمش ميگه: اول خبر بد رو بگو. قزوينيه ميگه: بچمون كوني شده! زنه ناراحت ميشه ميزنه تو سرش و گريه ميكنه. بعد از يك مدت گريه زاري، ميگه: خوب حالا خبر خوبت رو بگو. قزوينيه ميگه: ولي نميدوني چه كـونـي شده!

787- تركه سر مرز يه عراقيه رو اسير ميگيره. همينجور كه داشته ميبردتش، يه دفعه يه خمپاره ميخوره بغلشون دست عراقيه كنده ميشه. عراقيه ميگه: بگذار من اين دستمو بندازم تو كشور خودم. تركه دلش مي‌سوزه، ميگه باشه. يكم ديگه ميرن، دوباره يه خمپاره ميخوره اون يكي دست عراقيه هم كنده ميشه. باز عراقيه ميگه بگذار من اين دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، تركه هم ميگه باشه. بعد يه تركش ديگه ميخوره پاي عراقيه هم كنده ميشه، ورش ميداره ميندازه اونور مرز. يه دفعه تركه تفنگ رو ميذاره روشقيقه يارو ميگه: هوي! فكر نكن من تركم نميفهمم، كم‌كم داري فرار ميكني‌ها!

788- تركه داروخونه ميزنه،‌رو درش مي‌نويسه: فروش نوار بهداشتي با نصب در محل!

789- عربه و مسيحيه ميخواستن همديگه رو بكنن. اول مسيحيه مياد بكنه، عربه ميگه: يا عيسي مسيح! مسيحيه هم وقتي اينو مي‌شنوه به احترام مسيح،‌آروم ميكنه. بعد نوبت عربه ميشه، مسيحيه مياد همون كلكو به عربه بزنه، ميگه:يا علي! عربه هم ميگه: علي يارت! تا دسته يارو رو ميكنه!

790- تركه ميره وسط دو تا خر ميايسته ميگه:افسانه 3 برادر!!

791- تركه عقب عقب راه ميرفته، ازش مي‌پرسند: چرا اينجوري راه ميري؟ ميگه:آخه بچه‌ها ميگن از پشت شبيه آلن دلوني!

792- رشتيه تو جنگ تير ميخوره كيرش كنده ميشه، براش يه كير چوبي ميگذارن. شب عروسيش همين كه مياد با عروس خانوم مشغول كار خير شه، يهو كيره ميشكنه. زنه بهش ميگه: كيرش چوبي بود؟! رشتيه ميگه: ‌نه چوبش كيري بود!

793- تركه ميخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گيرش نمياد كمپوت مي‌بره!

794- پسره به باباش ميگه: بابا جگر پا داره؟ ميگه: نه پسرم. پسره ميگه: پس چرا ديشب هي ميگفتي جيگر لا پاتو وا كن!

795-به تركه ميگن: آقا شما تركي؟تركه ميگه: كي؟ من؟ نه به خدا... بيا بگرد!!

796- يارو ميره تو اداره كون گشادا مي‌خواسته استخدام شه. جلوي در ورودي، ‌دربون اونجا ازش مي‌پرسه: ببخشيد ميتونم كمكتون كنم؟ يارو ميگه: من مي‌تونم يك گلابي درسته رو بكنم تو كونم! مي‌خوام اينجا استخدام شم. دربونه بهش مي‌گه: ‌برو خدا پدرتو بيامرزه، من مي‌تونم يك توپ فوتبال رو بكنم تو كونم، ‌اينجا دربون شدم! يارو گوش نمي‌ده ميره تو. منشي دفتر ازش‌مي‌پرسه: ‌چي‌كار مي‌تونم براتون بكنم؟ باز يارو جريان گلابي و استخدام رو ميگه. منشيه ميگه: من مي‌تونم يك صندلي رو بكنم تو كونم، ‌اينجا منشي شدم! فكر نكنم اينجا استخدامتون كنند،‌ولي به هرحال بايد با آقاي معاون دوم صحبت كنيد. يارو ميره‌تو دفتر معاون،‌مي‌بينه داره يك كاناپه رو مي‌كنه تو كونش! ميگه:‌اَااه! تو يك كاناپه رو مي‌كني تو كونت،‌تازه معاون دوم شدي، پس رئيستون ديگه چه كون گشاديه؟! معاونه ميگه: هيس!‌ما الان همه تو كون رئيسيم!

797- به تركه ميگن: يه پستاندار پرنده نام ببر، ميگه: مهماندار هواپيما!

798- دختره قزوينيه ميره پيش باباش، ميگه: بابا ميخوام برم بيرون. قزوينيه ميگه: نميشه، ‌نصفه‌شبي چه معني داره دختر بره تو خيابون؟! دختره ميگه: ‌بابا بذار برم ديگه. قزوينيه ميگه: نه،‌نميشه. خلاصه دختره اونقدر اصرار مي‌كنه، ‌آخرش قزوينيه ميگه: بيا ساك بزن، ‌بگذارم بري! دختره هم ميگه باشه. مياد ساك بزنه، ميگه: ‌بابا سر كيرت كه گهيه! قزوينيه ميگه: آخه نيم ساعت پيش داداشت اومده بود ميخواست بره عرق بخوره!

799- تركه پنچر گيري داشته، زن ميگيره. فرداي شب عروسيشون،‌زنش ميره پيش باباش شكايت ميكنه كه: اين شوهر من ديشب منو گرفته بود هي فرو مي‌كرد تو وان حموم! باباهه ميره پيش دامادش ميگه: چرا شب اول زندگي دختر منو هي فرو مي‌كردي تو وان؟! تركه ميگه: خوب مي‌خواستم سوراخشو پيدا كنم!

800- قزوينيه يه خيابون خلوت پيدا ميكنه، خودشو انگشت ميكنه در ميره!

هیچ نظری موجود نیست: